مختصری درباره عکاسی صنعتی

در جهان امروز با پیشرفت روزافزون تکنولوژی بسیاری از کارها و حرفه ها به سمت سادگی رفته است. هنر عکاسی نیز به واسطه تکنولوژی دست خوش تغییراتی شده است که اگر چه کیفیت تصاویر خروجی به مراتب و به صورت چشم گیری افزایش یافته است اما متاسفانه هنر عکاسی کم کم به صنعت عکاسی بدل گشته است. سال ها پیش یک عکاس برای اخذ یک عکس صنعتی مجبور به استفاده از فیلم های عکاسی بود و این اتفاق به معنی آن بود که عکاس به تعدادی که فیلم دارد می تواند عکاسی کند. به طور مثال یک فیلم ۳۶ عددی تنها ۳۶ بار این امکان را به عکاس می داد تا دکمه شاتر را بفشارد و اقدام به اخذ عکس صنعتی نماید.

این موضوع برای شخصی که به صورت تفریحی و از روی علاقه عکاسی میکرد شاید دغدغه بسیار بزرگی نبود. او شاید تمام فیلمش را هم می سوزاند به سراغ فیلم دیگری می رفت، اما برای یک عکاس در سطح حرفه ای دغدغه بسیار بزرگی بود. یک عکاس صنعتی را در نظر بگیرید که در خط تولید کارخانه ای مشغول عکاسی بوده و پس از هر عکس امکان بازبینی آن را نداشته است، پس می بایست پیش از فشردن دکمه شاتر تمام صحنه را عاری از عیب می کرد و در همان حال، با تجربه و تخصص خود میزان نور دهی را برای دوربین تعیین می کرد و پس از عکاسی ، در تاریک خانه فیلم هایش را ظاهر و عکس صنعتی نهایی و نتیجه را می دید.

متاسفانه امروز هر شخصی گمان می برد که عکاسی یعنی داشتن یک دوربین خوب و حرفه ای و واژه عکاس دیگر آن معنی اصیل خود را از دست داده است.

شاید عکاس صنعتی در کشور ما واژه ای غریب باشد. شاید حتی عکاسی صنعتی خود نیز به مانند شاخه های دیگر عکاسی شناخته شده نباشد. عکاسی صنعتی و عکاس صنعتی را گاه در کشور ما همان عکاسی تبلیغاتی و عکاسش را نیز عکاس تبلیغاتی می دانند و این در حالیست که اینها با هم متفاوتند، هم در سبک عکاسی و هم در هدف نهایی شان.

یک عکس صنعتی عکسی خالصانه صنعتی است بدون هیچ بزرگنمایی و سیقلی. به طور معمول در عکس تبلیغاتی ما به دنبال تبلیغ محصول خود هستیم و در این راه با استفاده از ابزارها و ترفندهای گوناگون در تلاش برای رسانیدن هدفی به مخاطب خود هستیم که این امر یا با دکوربندی ها صورت میگیرد یا با تکنیک های خاص عکاسی و ادیت. در همین راستا گاه طراح گرافیک به عکس چیزی می افزاید یا از آن می کاهد تا مفهومی را القا کند. این در حالی است که عکاس صنعتی در جستجوی واقعیت هاست، واقعیت هایی که در اصل وجود دارند و مجازی نیستند. عکاس صنعتی در خطوط تولید به سراغ زیبایی های طبیعی آن حرفه می رود و با تکنیک های خاص خود سعی بر عکاسی ای متفاوت از یک صحنه صنعتی دارد و به طور عمده این عکس ها، خود به همان صورت که عکاسی میگردد زیبا و قابل استفاده اند. در یک عکس صنعتی، عکاسی صنعتی سعی دارد صحنه ای واقعی ولی زیبا را در لحظه ای خاص ثبت کند. ولی در عکاسی تبلیغاتی، عکاس سعی میکند با ابزار، تجهیزات، تفکر و البته با استفاده از ترفندهای گوناگون صحنه ای زیبا و گاه فرا واقعی خلق کند.

تقاوتی آشکار است میان ثبت و خلق.

عکاس صنعتی به دنبال خلق و تفکری فرا حقیقی نیست، او به دنبال زیبایی های حقیقی رفته تا از میان هزاران صحنه ای که اتفاق می افتد، یک صحنه خاص آن را ثبت کند. به طور مثال در صنعت ریختگری، تخلیه مذاب بارها و بارها اتفاق می افتد، اما عکاس صنعتي منتظر میماند. بارها این تصویر را نگاه میکند و با بررسی تمامی عوامل، آن لحظه ای را ثبت میکند که فیگور مذاب ریز و پاتیل و زنجیرش در بهترین و زیبا ترین حالت باشد و خود مذاب نیز بهترین رنگ و حالت را داشته باشد.

این موضوع در عکاسي از محصولات صنعتي نیز صادق است و آشکار. یک عکاس صنعتی، با تخصص و نورپردازی حرفه ای، تصویری از یک محصول را در بهترین حالت آن محصول به نمایش در می آورد، ولی ساده و بی آلایش و بی هیچ دکور و اضافاتی در تصویر.

پس می توان عکاس صنعتی را اینگونه معرفی کرد:

عکاس صنعتی فردی است که با شکیبایی، زیباترین لحظه از اتفاقی را به تصویر میکشد که کاملا حقیقی و در حال انجام است، بی آنکه بزرگنمایی یا حتی ترفندی در میان باشد و این اصلی ترین تفاوتی است که میان او و یک عکاس تبلیغاتی وجود دارد.

عکاس تبلیغاتی کیست؟

با پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی در ساخت دوربین ها، هنر عکاسی متاسفانه کم کم به صنعت عکاسی تبدیل شد. استادان عکاسی کم کم جای خود را به تکنولوژی های نهفته در دوربین ها دادند. امروز این دوربین ها هستند که با محاسبه میزان نور، تنظیمات دوربین را برای صاحبان دوربین ها فراهم می کنند. امروزه هر دوربینی از آماتور ترین تا پیشرفته ترین آنها میتوانند با محاسبات خود، راه عکاسی را برای صاحبانشان هموار کنند. اما آیا همین کافیست؟ همین که ما با فشردن شاسی شاتر دوربینمان تصویری را ثبت کنیم، عکاس شده ایم؟ شاید بسیاری جوابشان آری باشد و به اشتباه گمان کنند که یک دوربین حرفه ای کافیست تا صاحب آن را عکاس بدانیم.

عکاسی هنر لحظه هاست، هنر تخلیه احساس، هنر آمیختن تکنیک و دانش با هیجان و احساسات. متاسفانه باید این مطلب را پذیرفت که از دید عموم مردم، مخصوصا در کشور ما، ساده ترین حرفه در جهان عکاسی است! خود ما بارها و بارها این جمله را در ساعات نخست آغاز پروژه هایمان شنیده ایم که : خوشا به حال شما که با یک دوربین و فشردن دکمه شاتر آن، هم تفریح میکنید و هم کسب درآمد و خوشبختانه همیشه در پایان پروژه ها به طور کامل این دید از میان میرود. اما چند درصد از مردم امکان مواجه و دیدن یک پروژه عکاسی صنعتی را دارند؟

یک عکاس حرفه ای، راه دشواری را طی نموده است تا از دریای بیکران هنر عکاسی جرعه ای بنوشد و این مصداق بارز جمله ایست که در عین سادگی بسیار مفهومی عمیق را میرساند که : هنر به گاه جدی شدنش، بسیار سخت می گردد.

این تعریفی مختصر از عکاس بود. اما باید دانست، یک عکاس که در شاخه عکاسی خود حرفه ایست، لزوما نباید در شاخه دیگر نیز بسیار حرفه ای باشد. نمیتوان از یک عکاس خبری انتظار داشته باشیم که یک محصول صنعتی را به مانند یک عکاس صنعتی، حرفه ای عکاسی کند و بالعکس. متاسفانه در کشور ما جایگاهی برای تخصص تعریف نشده است و هر شخصی با اندک اطلاعاتی که در یک حرفه دارد خود را صاحب نظر دانسته و اقدام به کار در آن حرفه می نماید و با دریافت مبالغی بسیار کمتر از متخصص آن کار، هم به کارفرما آسیب می رسانند و هم به میزان کیفیت جامعه.

در کشور ما از دید عموم فرقی میان عکاس ها نیست، و هر آن کس که دوربین حرفه ای داشته باشد کافیست تا سفارش ما را به انجام برساند و این در حالیست که در کشورهای پیشرفته و سطح اول دنیا، با تقسیم تخصص ها، هم بستری برای پیشرفت متخصص هر حرفه باز است و هم سطح کیفی جامعه به طور چشم گیری بالاست.

در میان شاخه های عکاسی دو تخصص بسیار نزدیک به هم وجود دارد که معمولا با هم یکی فرض میگردند. عکاس صنعتی و عکاس تبلیغاتی .

در توضیحی مختصر در بحث مربوط به عکاس صنعتی گفتیم که او با شکیبایی، سعی در ثبت لحظه ای زیبا از اتفاقی دارد که کاملا حقیقی و در حال انجام است، و در این تصویر، بزرگنمایی و ترفندی در میان نیست و واقعه را همانگونه که هست، اما با تکنیکی چشم نواز بر ما نمایان میکند و این اصلی ترین تفاوت او با یک عکاس تبلیغاتی است.

بله ترفند… یک عکاس تبلیغاتی با در دست داشتن ترفندهایی جادویی، به مانند یک شعبده باز، بعد دیگری از یک محصول یا صحنه را به نشان می دهد. ما در عکس تبلیغاتی یک چای، استکانی را می بینیم که در حال افتادن است و چای داخل آن به شکل زیبایی بین میز و هوا معلق است. در یک بیلبورد شهری، تبلیغ مبلمانی را می بینیم که فقط قسمتی از دسته مبل و پارچه اش عکاسی شده است. و یا در تبلیغ یک چسب قطره ای میزی را میبینیم که از یک نقطه به دیوار چسبیده است و معلق میان زمین و سقف مانده است.

این وظیفه بر عهده عکاس تبلیغاتی است، که یک عکس تبلیغاتی را به گونه ای کارگردانی کند که با خلق یک فضای فرا واقعی دید بیننده را به خود گره زده و افکار او را مدتی درگیر نماید.

یک عکس تبلیغاتی معمولا عکسی مفهومی است، که عکاس آن با شناخت ویژگی های یک محصول و بزرگنمایی آن با ترفند های مختلف به گونه ای دیگر و بسیار متفاوت آن را اجرا میکند.

متاسفانه هنوز در کشور ما تبلیغات به صورت مفهومی جایگاه خود را نیافته است و در این راه عکاس تبلیغاتی نیز کمتر از نبوغ و استعدادش در خلق یک اثر مفهومی بهره برده و عمدتا در مسیر عکاسی صنعتی گام بر میدارد و این امر باعث در هم آمیختگی این دو شاخه متفاوت از هنر ارزشمند عکاسی شده است.

فیلم های عکاسی بود و این اتفاق به معنی آن بود که عکاس به تعدادی که فیلم دارد می تواند عکاسی کند. به طور مثال یک فیلم ۳۶ عددی تنها ۳۶ بار این امکان را به عکاس می داد تا دکمه شاتر را بفشارد و اقدام به اخذ عکس صنعتی نماید.

این موضوع برای شخصی که به صورت تفریحی و از روی علاقه عکاسی میکرد شاید دغدغه بسیار بزرگی نبود. او شاید تمام فیلمش را هم می سوزاند به سراغ فیلم دیگری می رفت، اما برای یک عکاس در سطح حرفه ای دغدغه بسیار بزرگی بود. یک عکاس صنعتی را در نظر بگیرید که در خط تولید کارخانه ای مشغول عکاسی بوده و پس از هر عکس امکان بازبینی آن را نداشته است، پس می بایست پیش از فشردن دکمه شاتر تمام صحنه را عاری از عیب می کرد و در همان حال، با تجربه و تخصص خود میزان نور دهی را برای دوربین تعیین می کرد و پس از عکاسی ، در تاریک خانه فیلم هایش را ظاهر و عکس صنعتی نهایی و نتیجه را می دید.